ادبیات کودکان و نوجوانان

ساخت وبلاگ

بنابراين ادبيات كودكان، هم در پايه‌های آموزشی كه در دوره ی مشروطه زاده می ‌شود، و هم در مفاهيم و درونمايه‌ها، سخت متاثر از اندیشه ی نوگرايی است و اندیشه ی نوگرايی اندیشه ی آن تجددگرايانی است كه صدا يا ندای مشروطه‌خواهی خود را بلند كرده‌اند. و خود تجددگرایی بر پایه ی تحولات اجتماعی در ايران صورت می ‌گيرد.

رشد مناسبات بازرگانی در دوره ی ناصرالدين شاه با دنيای پيشرفته ی غرب، و قدرت گرفتن بازرگانان در جامعه‌های شهری و تحول در جامعه ی شهری،‌ بخشی از آن تحول اجتماعی است كه در این دوره در ايران رخ می ‌دهد. پيدايش و ورود دستگاه های چاپ بر این تاثير گذاشت که كتاب بتواند چاپ شود و رواج مطبوعات نیز كه يكی از مولفه‌های بنیادی در پيدايش ادبيات كودكان به مفهوم نو آن است،‌ در اين دوره اتفاق می ‌افتد.

  در روزنامه‌های آن دوران "رابينسون كروزوئه" و "سفرنامه گاليور" چاپ شده و بازتاب پيدا می ‌كند، و اصلاحات عرصه ی آموزشی كه در زمان اميركبير انجام می گيرد، همه بنيادهای ادبيات كودكان را می ‌سازد و اين بنيادها سبب می ‌شود كه هسته ی نخستین يا نهال ادبيات كودكان شكل بگيرد.

  در دوره ی قاجار، تحول از نثر منشيانه ی رسمی به نثر ساده ی روزنامه‌ای صورت می ‌گيرد. ويژگی مطبوعات يا خبررسانی اين است كه بتواند اطلاعات را در شكل ساده به مردم منتقل كند. نامه‌های منشيانه‌ای كه در دوره ی قاجار نوشته می ‌شد، از دوره نادری ادامه داشت، اما از زمان قائم مقام فراهاني شكستی در آن پيدا می ‌شود و به سوی سادگی پيش می ‌رود. اما هم زمان با تاسيس دارالفنون و شكل‌گيری روزنامه‌هايی از جمله "وقايع اتفاقيه" و بعدها زنجيره‌ای از روزنامه‌هايی كه در قفقاز و ماورای قفقاز، ‌مصر، ‌اروپا و ايران به زبان فارسی منتشر شد،‌ نثر فارسی دچار تحولی عميق می ‌شود و البته اين تحول فقط در مطبوعات نيست. به عنوان نمونه «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» يك ترجمه- تاليف با نثر ساده از ميرزا حبيب اصفهانی است كه خود او در آموزش و پرورش دوران نوگرايانه نقش دارد. سياحت نامه ابراهيم بيك نيز به نثر ساده نوشته شده اما اين سادگی همه ی ويژگی آن نثر نيست، بلکه نثر در آن زمان خود را با مسایل روز نیز پيوند می‌دهد. يعنی در همه ی اين كتاب‌ها و مطبوعات، خواست‌های مردم خود را نشان می‌دهد و اين گسستگی در نثر و تحول به يك نثر جديد، تاثير مستقیمی در تحول نثر ادبيات كودكان دارد. از جمله، نخستین چشمه‌های تحول در نثر را ما در ساده‌سازی دو متن كليله و دمنه و مرزبان‌نامه می بينيم و روند ساده‌سازی نثر برای كودكان از همان هنگام شكل می ‌گيرد و آن هنگام هم كه از غرب ورود حكايت‌ها يا ادبيات داستانی با افسانه‌های ازوپ و لافونتن آغاز می ‌شود،‌ ما باز هم ساد‌ه‌سازی را می ‌بينيم. بنابراين خود جنبش ترجمه از دنيای غرب، در كنار مطبوعات، يكی از عواملی است كه در ساده‌سازی نثر ادبيات كودكان تاثير می ‌گذارد و همان گونه که گفته شد، بزرگ ترين امتياز آن دوره، در ساده‌سازی نثر نيست، بلكه در روزمره كردن مفاهيم ساده و اين دنيايی كردن آن هاست.

 اگر تحول ادبيات كودكان را در رشته‌ها و شاخه‌هايی كه دارد بررسی كنيم، می‌بينيم كه مفاهيم نوگرايانه و حس قانون‌گرايی، در ادبيات كودك دوره ی مشروطه، وجود دارد. اين مفاهيم در آثار نوگرايانی چون عبدالرحيم طالبوف كه خود يكی از پايه‌گذاران ادبيات كودكان است، ديده می ‌شود. "كتاب احمد" او از نخستین گونه‌های ادبيات غير داستانی است كه با روايت داستانی نوشته شده است. اگر اين كتاب را بررسی كنيد، می بينيد كه حس قانون مداری در آن به نهايت موج می ‌زند. بررسی اين كتاب از اين جهت جالب است كه می ‌بينيم انديشه‌های نوگرايانه چه گونه به جامعه ايران منتقل می ‌شود و در دوره ی مشروطه ، حكايت‌نامه‌ها و ادبيات آموزشی كه قالب داستانی دارد و برای بچه‌ها نوشته می ‌شود، در ادبيات داستانی كودكان وارد می شود و در تمام اين آثار مفاهيم قانون‌مداری مطرح می ‌گردد.

 يكي از فلسفه‌های آموزش و پرورش مدرن در زمان ورود به ايران،‌ القای حس قانون‌مداری است. اگر مقايسه‌ای میان مكتب‌خانه ها و مدارس نو انجام دهيم، ‌می ‌بينيم كه مثلن شكل نشستن دانش‌آموزان در مكتب خانه‌ها و مدارس نو تفاوت دارد و استفاده از ميز و صندلی كه در جامعه ی ايران سنت نبوده است،‌ حس قانون مداری و انضباط را القا می ‌كند. نوع پوشش كودكان هم به سوی يونيفرم می ‌رود كه اين مساله هم در راستای القای قانون‌مداری است و اين ها به طور طبیعی در جا به جای ادبيات كودكان بازتاب پيدا می ‌كند. البته مفاهيم خيلی گسترده‌تر از اين ها هم به ادبيات کودکان وارد می ‌شود. مثلن رابينسون كروزوئه که در مطبوعات آن دوره منتشر می ‌شود، يكی از ويژگی هاي برجسته اش اين است كه نقش فرديت را در جهان امروزی آموزش می ‌دهد. در جهان مدرن، اين قبيله و قوم نيست كه فرديت آدمی را می ‌سازد، بلكه اين فرديت است كه در این داستان به صورت نمادين به يك جزيره می ‌رود و خودش را می ‌سازد و با دست و پنجه نرم کردن با همه ی مشكلاتی كه او را محاصره كرده است،‌ از درون، خود را بازيابی می ‌كند. و چه در آثار ترجمه و چه در آثاری مانند كتاب احمد،‌ می ‌توانيم رد پای اين انديشه‌ها را ببينيم و اين انديشه‌ها هستند كه دوباره خود را بازتوليد می ‌كنند و حس قانون‌خواهی،‌ آزادی‌ و بهبود آموزش و پرورش را در خود بيان می ‌كنند.

 يكي از عامل های مهم ساده‌سازی و انتقال مفاهيم امروزی در ادبيات كودكان، از جنبش ترجمه در این دوره بر می خیزد. ما در تاريخ ايران بارها شاهد جنبش‌های ترجمه بوده‌ايم كه يكی از آن ها در دوره ی سامانيان است و يكی در دوره ی مشروطه. ولی فرق جنبش ترجمه در دوره ی مشروطه با دوره‌‌های گذشته در اين است که يكباره نگاه انسان ايرانی به سوی غرب می ‌رود. يعني احساس می ‌كند كه از اين دنيايی كه در حال ساخته‌شدن است، عقب افتاده و بايد به سراغ آن برود. در اين دوران، ما شاهد ترجمه ی رساله‌های فلسفی و كتاب‌های تاريخی و مجموعه‌ای از كتاب‌های ادبی هستيم. البته دربار ناصرالدين شاه و دولتمردانی پشت اين ماجرا هستند كه آن را يا برای سرگرمی و يا برای آگاهی یافتن از وضعيت تحول در دنيای غرب انجام می دهند. ولی دليل آن هر چه كه باشد، جنبش ترجمه بر ساده‌سازی متن هایی كه سپس به متن های اصلی ادبيات كودكان تبديل می ‌شود، تاثير می ‌گذارد.

 

باز برمی ‌گرديم به مطبوعات آن دوره كه نخستین رمان‌های ويژه ی نوجوانان را انتشار می دهند و می بینیم كه ساده‌سازی و نثر روزنامه‌ای چه اندازه در ارتباط میان كسی كه متن را نوشته و مخاطب او كه كودك و نوجوان است، اثر می‌گذارد.

يكي از مشکلات بنیادی كه ادبيات كودكان و آموزش و پرورش ايران در اين دوره ی انقلابی خواهان حل آن است،‌ مساله ی آموزش الفبا، ساده‌ کردن کار آموزش و ايجاد آموزش و پرورش ابتدايی است و اگر متن ها پیش از آن ساده نمی ‌شد، انجام این امور غير ممكن بود و جنبش ترجمه در رواج و ساد‌ه‌سازی و امروزی كردن مفاهيم در ادبيات كودكان نقشی بسیار مهم ایفا نموده است.

 

بازنويسی از هنگامی كه افسانه‌های ازوپ و لافونتن ترجمه می‌شوند، آغاز می ‌گردد و مترجمانی كه به سراغ اين آثار می ‌روند در حقيقت فقط ترجمه نمی ‌كنند، بلكه می ‌خوانند و با خواندن و ترجمه كردن اين كتاب‌ها در حقيقت يك نوع جنبش بازنويسی را در ايران ايجاد می ‌كنند. ما هر اندازه كه در تاریخ جلوتر می ‌آييم بازنويسی نیروی بيش تری می ‌گيرد. مثلن در مورد كتاب احمد گفته می ‌شود كه از روی دست كتاب "اميل"‌ بازنويسی شده است، ولی نیروی ابتكار در آن ديده می ‌شود. یعنی در همه ی متن‌هايی كه در دوره ی مشروطه وجود دارد، ما شاهد بازنويسي انديشه ای هستيم كه انديشه‌های نوگرايانه را شكل می ‌دهد. ميرزا حبيب اصفهانی در آثار خود خيلی به اين موضوع توجه دارد و می کوشد آن چيزی را كه ترجمه می ‌كند، ‌به نوعی بازنويسی كند. در حقيقت ايرانی ‌ها در اين دوره خيلی در امروزی كردن بازنويسی تبحر پيدا می ‌كنند. امروز خيلی ساده است كه ما اسم جيمز و فيليپ را به كار ببريم، ولی در آن روزگار برای مردمی كه اصلن فلسفه اين دوران را نداشته‌اند، اين اسم‌ها به اكبر و علی و مانند آن ها تبديل می ‌شود و جريان بازنويسی چه در سطح كلان و چه در سطح خرد،‌ در تمام دوران مشروطه وجود دارد.

 

یک ويژگی مهم دیگر دوره ی مشروطه اين است كه كتاب های اندرزی به كتاب‌های آموزشي توده ی مردم تبديل می ‌شود. آموزش و پرورش عمومی از همين دوران شكل می ‌گيرد و معنای آن اين است كه مدرسه‌ درست می ‌شود و از كودكان دارای شرايط، نام نویسی می ‌كنند و چون اين مدرسه ها به متن های درسی نیاز داشتند، نخستین زنجيره از متن های درسي و آموزشی ايران در اين زمان توليد می ‌شود و اندرزنامه‌ها به شكل نو در می آیند. در نخستین مرحله اندرزنامه‌هایی مانند كليله و دمنه ساده می ‌شوند و در آن ها از واژگان پيچيده به ساده‌سازی مفاهيم می رسند. ولی كم كم با ساده‌‌سازی، نوعی از مفاهيم نوگرايانه ‌هم در متن ها ديده می ‌شود. در برخی از اين اندرزنامه‌ها به بچه‌ها اندرز داده می ‌شود که دندان‌هايتان را بايد بشوييد. اين كار در فرهنگ سنتی ايران خيلی رواج نداشته و گرايش به بهداشت هم در این زمان نوگرايی به شمار می آید. گرايش به آموزش نو هم گونه‌ای از نوگرايی است و همه ی اين ها را ما در سير تحول اندرزنامه‌ها می بینیم. يكی ديگر از ويژگی ‌های اندرز‌نامه‌ها اين است كه به صورت چاپی درمی ‌آيند و در اين دوره به صورت انبوه توليد می ‌شوند و در مدارس نوگرايانه ی آن روز تدريس می ‌شوند. یعنی به دلیل ساده شدن، چه در شكل و چه در مفهوم، تحولاتی نیز در اندرزنامه‌ها ديده می ‌شود.

هم زمان با تحولی كه در نثر پيدا می ‌شود،‌ شاعرانی نیز كه تحول را در نثر و در انديشه می ‌ديدند، به دلیل اين كه سنت شعری ايران خيلی نيرومندتر از سنت نثر بوده است،‌ متوجه می ‌شوند كه نياز كودك و نوجوان به ريتم و آهنگ خيلی زياد است. شعر كودكی كه در دوره مشروطه شكل می ‌گيرد و‌ يك پايه‌اش در ترانه‌های عاميانه كودكان و ترانه – نوازش‌هایی است كه به صورت سنتی وجود داشته است، اکنون در قالب "شعر كودك" به زندگی خود ادامه می ‌دهد. شاعرانی مانند ايرج ميرزا،‌ لاهوتي و دهخدا يا نسيم شمال با تك پاره‌هايی كه می ‌گويند،‌ گونه‌اي از شعر كودكانه را می ‌سازند و اين شعر كودكانه در آغاز  همان اندرزهايی است كه پیش از آن وجود داشته است. به ويژه ايرج ميرزا كه همان بنيادهای اندرزی را كه در نثر وجود دارد با يك زبان شاعرانه و منظوم بيان می ‌كند كه برای كودكان مفيد است. در يكي دو شعری كه حاج ميرزا يحیی دولت‌آبادی می ‌گويد،‌ حس زيبايی بر حس اندرزی می ‌چربد. بنابراين مساله ی شعر كودك در آن دوره، متغيری از روند عمومي تحول در دوره ی مشروطه است كه بعدها به يك جريان تبديل می ‌شود. گرچه این امر به درازا می ‌كشد و مقداری ديرتر از نثر تحول می یابد تا به یک جريان شعری خالص برسد.

 

شكل‌گيری رمان‌نويسی نیز در دوره ی مشروطه تحولی است كه با ترجمه ی رمان‌هايی كه از غرب می ‌آيد آغاز می ‌گردد. برجسته‌ترين اين ترجمه‌ها كارهای ژول‌ورن و رابينسون كروزوئه و سفرهاي گاليور است. با ورود اين آثار به ايران اين حس در جامعه ی ادبی ايران پدید می ‌آيد كه نوشتن داستان‌های بلند و رمان هم بخشی از حيات ادبی هر جامعه‌ای است. ولی مسيری كه رمان‌ همگان‌خوان تا رمان ویژه ی نوجوانان طی می ‌كند،‌ يك مسير بينابين است. اگر منظور فقط دوره مشروطه باشد، دوباره بايد برگرديم به چند اثر بنيادين كه بعدن بر نوشتن رمان‌هايی كه می ‌تواند تنها برای نوجوانان نوشته شود، اثر می ‌گذارد. «سياحت نامه ابراهيم بيك»، «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» و «مسالك المحسنين» در اين مسير بينابين قرار دارند. در حقيقت اين سه كتاب و سپس «كتاب احمد» كه مسایل علمي در آن مطرح می ‌شوند، به گونه‌ای ريشه‌های پيدايش رمان نوجوان را در خود دارند و اين به دلیل مفهوم ها و درونمايه‌های انتقادی است كه در آن ها وجود دارد. یعنی ما در آن چارچوب تعيين شده ی زمانی دوره ی مشروطه، يك سری آثار عمومی می ‌بينيم كه اگر نه خود رمان نوجوان، ولی در حقيقت ريشه‌ها و پایه ی رمان نوجوان را می‌سازند.

انقلاب مشروطه يك ضرورت تاريخی بود و مردم ايران با افتخار تمام صدسالگی آن را جشن گرفتند. اما پشت دروازه آرمان‌هايش مانده‌اند. ما هر اندازه كه بيش تر درباره ی اين انقلاب مي خوانیم، می بينیم آن انديشه های نوگرايانه ای كه پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما داشته‌اند،‌ انديشه‌های بسیار زيبايي بوده اند كه در ادبيات كودكان سرريز می ‌كنند. اگر ما واقعن آن آرمان‌ها را دنبال می كرديم، شايد سرنوشت ادبيات كودكانمان بسیار به تر از آن چيزی بود كه امروز هست.

 

 آسیب شناسی کتاب های کودکان و نوجوانان

  اگر توليد كتاب مناسب براى كودكان و نوجوانان را هدف اصلى دست اندركاران كتاب كودك و نوجوان در ایران به حساب بياوريم، مهم ترين وظيفه ی نقد اين حوزه، بررسى عوامل تاثيرگذار بر كميت و كيفيت توليد كتاب خواهد بود. عوامل تاثيرگذار را می توان به دو گروه عوامل درونى و بيرونى تقسيم كرد.

عوامل درونى، زنجيره ی توليد كتاب از پديدآورنده تا نشر كتاب است. عوامل بيرونى نیز مجموعه اى از عوامل است كه اگر چه به ظاهر در زنجيره ی توليد قرار نمى گيرند، اما تاثيرات آن ها بر فرايند توليد كتاب چشمگير است.سر حلقه ی فرايند توليد كتاب كودك و نوجوان پديدآورندگان آن هستند و پديدآورندگان،  طيف متنوعى از فعالان اين عرصه مانند نويسندگان، مترجمان،تصويرگران كتاب كودك و غیره را شامل مى شود.

 

* اصلى ترين مشكل در اين حوزه، سهل و ممتنع بودن کار نوشتن براى بچه ها است. اين باور ناصواب كه نوشتن براى كودكان و نوجوانان راحت تر از عرصه هاى ديگر است، باعث شده است كه بسيارى از نويسندگان با اندك تجربه و تخصص در اين حوزه ذوق آزمايى كنند.

 

* در حوزه ی ترجمه نیز وضعيت به مراتب بدتر از تاليف است. ترجمه ی كتاب كودك و نوجوان به دليل حجم كم متن، سادگى زبان و ساخت متن، اشتياق بسيارى را براى آزمودن بخت خويش تحريك مى كند.


* ناشران غيرحرفه اى نيز در ايجاد این اشتياق در ذهن مترجمان تازه كار بى تاثير نيستند. گاهى ناشر براى استمرار فعاليت هاى خود و شايد حتا جلب حمايت هاى دولتى و... به چاپ كتاب ترجمه اى براى كودكان و نوجوانان اقدام مى كند. از آنجا كه قانون «كپى رايت» هم در ايران لازم الاجرا نيست، ناشر با اندك حق الترجمه اى كه به مترجمان جوان مى دهد يا نمى دهد و با استفاده از تصاوير و صفحه آرايى آماده، كتاب مورد نظرش را با كم ترين هزينه چاپ مى كند.

 

*  عدم تسلط بر زبان مبدأ و مقصد، عدم آشنايى با زبان متناسب با گروه سنى مخاطبان كتاب، خطاهاى عمده ی نگارشى و عدم رعايت بديهى ترين اصول اوليه ی نگارش، گواه آن است كه مترجمان با كم ترين تجربه ی عملى در اين حوزه وارد مى شوند.


* عدم توسعه مراكز فرهنگى در كل كشور و تمركز امكانات چاپ، باعث يك قطبى شدن توليد كتاب كودك و نوجوان شده است.

در پژوهش هاى رسمى انجام شده مشخص شده است كه در دهه ی ۷۰ بيش از ۹۰ درصد نويسندگان فعال كودك و نوجوان در تهران ساكن بوده اند.

٦ درصد ديگر متعلق به پنج استان اصفهان، خراسان، فارس، قم و آذربايجان شرقى و ۴/۳ درصد متعلق به بقيه استان ها است. در حالى كه تهران تنها ۲۰ درصد جمعيت كل كشور را دارد.

شايد دليل اين تمركز را در اعمال سياست هاى دولت بتوان جست وجو كرد. اکنون عدم توسعه مراكز فرهنگى و نبود سياست هاى تشويقى جهت سرمايه گذارى هاى فرهنگى در استان ها، نوعى انحصار جغرافيايى ايجاد كرده است و  اين مساله هم پيامدهاى خاص خودش را دارد.

 


* مشكل ديگر ادبيات كودك و نوجوان مساله ی حرفه اى نبودن نويسندگان اين عرصه است. پديدآورندگان كتاب كودك اغلب حرفه اى نيستند. حرفه اى به اين معنا كه شغل اصلى آنان نوشتن براى كودكان و نوجوانان نيست.

تعداد نويسندگانى كه كار اصلى آنان  نوشتن براى كودكان است، به تعداد انگشتان يك دست هم نمى رسد. به عنوان مثال در انجمن نويسندگان كودك و نوجوان كه نزديك به دويست و پنجاه عضو دارد، بيش از يك سوم آنان در سه سال گذشته كتابى منتشر نكرده اند. تعداد قابل توجهى هم با چاپ يك يا چند اثر ترجمه عضو شده اند و مدت ها است که ديگر كارى منتشر نكرده اند.  عدم وجود نويسندگان حرفه اى در توليدات كمى و كيفى ادبيات كودك و نوجوان تاثير  گذاشته است.

 

* ناشران كتاب كودك و نوجوان به عنوان توليدكنندگان فنى كتاب به شمار مى آيند. بر اساس آمارهاى رسمى، تعداد كل ناشران فعال كتاب كودك و نوجوان در سال ۱۳۷۰ ، ۱۱۱۹ ناشر بوده است. اين رقم در سال ۱۳۸۳ به ۳۱۴۳ ناشر رسيده است. اما افزايش اين تعداد ناشر، تاثير قابل توجهى بر کیفیت كتاب های كودك و نوجوان نداشته است. اين عدم تاثير هم ناشی از حرفه اى نبودن ناشران اين عرصه است. عدم پايدارى فعاليت هاى نشر، ناآشنايى با مساله ی كتاب و در نهايت عمر كوتاه فعاليت، از جمله ويژگى هاى ناشران غيرحرفه اى در اين عرصه است.


* اين نكته درست است كه افزايش رو به رشد تعداد ناشران كودك و نوجوان تاثير كمّى در بازار نشر خواهد داشت، اما اين تاثير كمى به تغييرات كيفى منجر نشده است.با این حال دست اندركاران كتاب همواره تغييرات ميزان تيراژ را به عنوان ملاك معنى دار براى ارزيابى وضعيت كتاب در نظر مى گيرند.
در طول سال هاى گذشته آمارهاى متنوعى از بالا رفتن ميانگين تيراژ كتاب كودك و نوجوان ارائه شده است. اميدوارانه ترين آمارها مربوط به گزارشى است كه معاونت فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى آن را منتشر كرده است. اين آمارها گوياى آن است كه تيراژ كتاب هاى كودك و نوجوان در سال ۷۰ ، ۶۷۱۴۶۷۲ بوده كه اين آمار در سال ،۸۰ به ۸۱۴۸۴۳۲ رسيده است. البته روشن است كه اين آمارها نشان از بالا رفتن ميانگين تيراژ كتاب دارد. اين رشد در افزايش عنوان ها هم ديده مى شود. نسبت عناوين كتاب هاى كودك و نوجوان با تيراژ ۱۰ تا ۲۰ هزار جلد از ۲۸ درصد در سال ۱۳۷۰ به ۱۶ درصد در سال ۸۰ رسيده است. نسبت عناوين كتاب هايى با تيراژ بيش از ۲۰ هزار جلد از ۲/۹ درصد در سال ۷۰ به ۳/۳ درصد در سال ۸۰ رسيده است. اين نسیت در كتاب هايى با تيراژ ۳ تا ۵ هزار جلد از ۹/۹ درصد در سال ۱۳۷۰ به ۴۰ درصد در سال ۱۳۸۰ رسيده است. اين آمارها در لحظه اول بسيار اميدوارکننده است. اما اگر ميزان سرانه تيراژ كتاب و عناوين را مقايسه كنيم حقيقت روشن تر خواهد شد.


آمارهاى رسمى ارائه شده پیرامون سرانه عنوان كتاب براى جمعيت كودك و نوجوان كشور در طول سال هايى كه در آن ها آمارها نشان از رشد كتاب كودك و نوجوان دارد، نشان می دهد که  براى هر ۱۰ هزار نفر جمعيت كودك و نوجوان فقط يك عنوان كتاب توليد شده است و اين آمار شامل همه ی عناوين (اعم از ترجمه، تاليف، گردآورى، بازنويسى و...) است.


براساس گزارش تحقيقى كه يونسكو آن را منتشر كرده است جمعيت ۶ تا ۱۷ سال كشور ما از ۲۰۵۹۱۰۰۰ نفر در سال ۱۳۷۵ ابتدا به ۱۹۱۲۳۰۰۰ در سال ۱۳۸۰ و سپس تا  ۱۶۸۸۲۱۰۰ در سال ۱۳۹۰ خواهد رسيد.
اکنون اگر تعداد عناوين كتاب هاى توليد شده كودك و نوجوان را تنها محدود به كتاب هاى تاليفى كنيم، در اين صورت ميانگين سالانه ی سرانه تعداد كتاب ها براى كودكان و نوجوانان كشور نشان خواهد داد که سالانه به ازاى هر ۱۰۰ هزار نفر، فقط ٦ عنوان كتاب تاليفى منتشر شده است. البته اگر ميزان بررسى آمارى تنها كتاب هاى چاپ اول تاليفى در نظر گرفته شود، در آن صورت سالانه براى هر ۱۰۰ هزار نفر كودك و نوجوان كشور تنها ۴ عنوان كتاب منتشر مى شود. و تازه اين آمار بدون در نظر گرفتن کیفیت كتاب هاى كودك و نوجوان است.

 

در ارزيابى هاى توليد كتاب همواره ميزان توليد چاپ اول كتاب، ملاكى براى ميزان خلاقيت ها به حساب مى آيد. براساس آمارها نسبت نشر كتاب چاپ اول براى كودكان و نوجوانان در سال هاى ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ به طور متوسط ۹/۴۱ درصد كل كتاب هاى منتشر شده بوده است. این میزان در سال ۱۳۷۰ نسبت به سال قبل ۷۷/۲۲ درصد رشد كرده است. در سال ۷۱ ، ۲۰/۳۴ درصد، در سال ۷۲ ، ۲۲/۴۴ درصد، در سال ۷۳ ، ۷۰/۳۲ درصد، در سـال ۷۴، ۵۱/۳۳ درصد، در سال ۷۵ ، ۵۵/۳۷ درصد، در سال ۷۶ ، ۴۷/۴۲ درصد، در سال ۷۷ ، ۵۲/۴۸ درصد، در سال ۷۸ ، ۲۳/۴۷ درصد، در سال ۷۹ ، ۱۸/۴۳ درصد، در سال ۸۰،  ۰۷/۴۶ درصد نسبت به سال قبل رشد داشته است. و نبايد از نظر دور داشت كه اين افزايش ها با آغاز سياست هاى حمايتى دولت مبنى بر خريد كتاب هاى چاپ اول همراه بوده است. در سال هاى ۷۵ به بعد هم طرح اعطاى وام كم بهره براى توليد كتاب آغاز شده است كه آن هم تنها به كتاب هاى چاپ اول تعلق گرفته است. نتیجه ی این سیاسی عدم تمايل به تجديد چاپ با هدف بهره مندى از حمايت هاى دولتى از سوی ناشران و از ويژگى هاى توليدات كتاب هاى چاپ اول در اين سال ها است. اين وضعيت نشانگر آن است كه اين رشد آماری طبيعى و اصيل نيست.

 

* افزايش بهاى كتاب هم يكى از مشكلات كتاب كودك و نوجوان است.معضلات اقتصادى كشور و روند رو به رشد بهای هر ساله، بر توليد كتاب كودك و نوجوان نیز تاثير گذاشته است. آمار ها نشان مى دهد كه از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ سالانه نزديك به يك درصد به قيمت توليد كتاب نسبت به سال قبل افزوده شده است.
به عنوان مثال بهای کتاب در سال ۱۳۷۰ نسبت به سال قبل يك درصد رشد كرده است. همين تغيير در سال ۷۱ هم وجود داشته است. در سال ۷۲ ، ۳۲۰/٠ افزايش، در سال ۷۳، ۲۵۵/۰ در سال ۷۴، ۰۵۲/۰ در سال ۷۵، ۲۴۲/،۰ در سال ۷۶، ۱۸۶/۰ در سال ۷۷، ۲۹۲/،۰ در سال ۷۸، ۱۸۲/٠ و در سال ۷۹ هم با اندكى تغيير ۳۳۶/٠ افزايش مى يابد. اين روند رو به رشد قيمت كتاب كودك و نوجوان، حاصل تاثیر  چند عامل است.
نخست عامل تورم پردامنه ی اقتصادى كه كرانه هاى تاثیر و نفوذش به صنعت چاپ و عوامل فنى توليد كتاب مثل كاغذ، مقوا، فيلم، زينك، دستگاه چاپ و رنگ و... نیز می رسد.

 

عدم رشد تيراژ كتاب نیز از عوامل مهم گرانى قيمت كتاب محسوب مى شود. آمار ها نشان مى دهد كه نرخ رشد كتاب كودك و نوجوان که در سال ۷۰، ۷۲/۰ بوده در سال ۸۰ به ۴۳/١  رسيده است. که نشان از رشد تيراژ كتاب كودك و نوجوان دارد، اما از آنجا كه اين رشد، كمى بيشتر از يك درصد در مقابل رشد يك درصدى قيمت كتاب در سال است، نمى تواند بهبودى در توليد كتاب به حساب آيد.

* در فرايند طبيعى توليد هر كالا، این نياز جامعه است که آهنگ توليد را تنظيم مى كند. اما در مساله ی كتاب كودك و نوجوان اين فرايند به دليل اجراى سياست هاى مختلف برهم خورده است.در روند توليد كتاب كودك و نوجوان در ايران پيوند منطقى میان نياز هاى واقعى مخاطبان (یعنی کودکان و نوجوانان) با توليد كتاب از بين رفته است.مساله ی توزيع در سازمان نشر كتاب ايران همواره دچار مشكلات عمده اى بوده است. اين مشكلات برخى حاصل شرايط اقتصادى و برخى مربوط به ناهماهنگى ميان اجزاى توليد و توزيع است. اما عميق شدن فاصله بين نياز هاى مخاطبان كودك و نوجوان و آن چه پديدآورندگان توليد مى كنند، از اصلى ترين عوامل توزيع به حساب مى آيد. سياست هاى دولت که با هدف كمك به رفع مشكل توزيع انجام مى شود در واقع به نوعى رایانه براى برخى از ناشران و نهاد هاى دولتى و شبه خصوصى تبديل مى شود. به عنوان مثال طرح خريد كتاب از ناشران كه دولت گویا  با هدف كمك به رشد و توسعه فرهنگ كتاب خوانى انجام مى دهد، در نهايت تنها به توليد كتاب هايى منجر شده است كه تنها خريداران آن، نهاد هاى دولتى هستند. ملاك هاى خريد كتاب و يا شايد به تر بتوان گفت، ملاك هاى بررسى و ارزش گذارى خريد كتاب كه توسط خود نهاد هاى دولتى مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى و وزارت آموزش و پرورش اعمال مى شود در واقع ناشران را به توليد كتاب هايى رهنمون مى كند كه با موازين و سليقه هاى سياست گزاران نهاد هاى دولتى هم سو است و اين مساله به شكاف هرچه بيش تر میان نياز هاى مخاطبان و پديد آورندگان مى انجامد.

نهاد هايى كه در توليد كتاب كودك و نوجوان دخيل هستند را مى شود به دو بخش نهاد هاى دولتى و نهاد هاى غير دولتى تقسيم كرد. نهاد هاى دولتى مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، وزارت آموزش و پرورش، كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، سروش وابسته به سازمان صداوسيما، حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامى و.... نهاد هاى غير دولتى هم مانند شوراى كتاب كودك، انجمن نويسندگان كودك و نوجوان و ديگر ناشران و موسسه هاى فرهنگى خصوصى.

 

* متاسفانه آمار دقيقى از ميزان فعاليت هاى نهاد هاى دولتى و غير دولتى در دست نيست، يعنى روشن نيست اين نهاد ها سالانه چه مقدار بودجه در اين عرصه هزينه مى كنند و در نهايت چه مقدار كتاب به جامعه ارائه مى کنند و كيفيت آن چه گونه است. اما نگاهى گذرا به آمارهاى غير رسمى گوياى حضور پر رنگ نهاد هاى دولتى در اين عرصه است.


نبايد هم از نظر دور داشت كه در كنار اين دو بخش (نهادهاى دولتى و غير دولتى) نهاد هايى ديگری هم شكل گرفته اند كه به ظاهر ادعاى غير دولتى دارند، ولى پيدا و پنهان، رسمى و غير رسمى، از سوى دولت مورد حمايت قرار مى گيرند. اين نهادها را شايد بتوان نهادهاى دولتى شبه خصوصى ناميد.

 

* از ديگر عوامل تاثير گذار بر توليد كتاب كودك و نوجوان نیز نبود يك جريان انتقادى مناسب است. اگرچه در گذشته اى نه چندان دور، نشرياتی تخصصى در حوزه ادبيات كودك و نوجوان شكل گرفته است، اما اين نشريات به دلايلى عمر چندانى پيدا نكردند، از آن جمله اند «قلمرو»، «پويش»، «حاشيه» و... . و نشریاتی مانند فصل نامه ی «پژوهش نامه» و "كتاب ماه كودك و نوجوان"در واقع تنها نشريات تخصصى هستند كه با همه بى نظمى ها در روند توليد، فعاليت مستمر تخصصى و دائمى داشته اند  از اين استثناها كه بگذريم اغلب نشريات تخصصى ادبيات، به كتاب كودك و نوجوان اگر نگويم بى اعتنا، كم اعتنا هستند. كم تر روزنامه اى يا هفته نامه يا ماهنامه اى را مى توان یافت كه بخش يا صفحه اى تحت عنوان كودك و نوجوان داشته باشند و اگر هم چيزى داشته باشند، اغلب مربوط به اخبار اين حوزه مى شود.


حتى در نشرياتى كه به نقد كتاب مى پردازند، كم تر پيدا مى شود نشريه اى كه كتاب كودك و نوجوان را نقد كرده باشد. البته بگذريم از اين كه بسيارى از نوشته هايى كه به اسم نقد كتاب كودك و نوجوان منتشر مى شود، در خقیقت نقد نيست.

 

* سياست هاى نظارتى هم يكى از مشكلات ادبيات كودكان و نوجوانان است. منظورم از سياست نظارتى كليه ی فعاليت هايى است كه دولت براى اعمال نظر و سليقه در روند توليد كتاب كودك و نوجوان ايجاد  مى كند.

 
نظارت قبل از چاپ بر انتشار كتاب از مصاديق اين سياست ها است و اگرچه بسيارى از دست اندركاران كتاب اين سياست را قانونى نمى دانند مجريان دولتی، نظارت را با استناد به صورت جلسه ی مورخ ۲۰/۲/۶۷ شوراى عالى انقلاب فرهنگى قانونى مى دانند. در اين مصوبه آمده است: «نظر به حساسيت و جنبه هاى خاص كتاب هاى كودكان و نوجوانان هيات ويژه اى به نام هيات نظارت بر نشر كتاب هاى كودك و نوجوان متشكل از حداقل ۵ تن از افراد صاحب نظر و آگاه به امور تربيتى (از ديدگاه اسلام) و مسائل خاص كتاب هاى كودكان و نوجوانان تشكيل خواهد شد. اين افراد را وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى از ميان صاحب نظران و نويسندگان كتاب هاى كودكان و نوجوانان و اشخاص آگاه انتخاب و جهت تصويب به شوراى عمومى معرفى خواهد كرد».


بر اين اساس اين هيات از حيث شكل و محتوا بر كتاب هاى كودكان و نوجوانان اعمال نظر مى كند.
جالب است كه در تبصره ی سوم اين مصوبه آمده است كه «هيات نظارت خود آئين نامه اى براى انجام اين نظارت تدوين خواهد كرد» و بر اين اساس، اين شورا در سال ۱۳۷۳ آئين نامه اى را تحت عنوان «ضوابط چاپ و نشر كتاب هاى كودكان و نوجوانان» تدوين نمود که از آن پس به صورت دستورالعمل اجرايى مميزى كتاب كودك و نوجوان اعمال شده است. ادبيات كودك و نوجوان در طول همه ی اين سال ها همواره از این گونه اعمال نظر و سليقه ها لطمه خورده است.

 

 نخستین مطبوعات کودکان و نوجوانان در ایران

 

پیدایش مطبوعات كودکان و نوجوانان در ایران به‌عنوان نشرياتي كه به طور مشخص، تنها براي خوانده شدن توسط كودكان يا نوجوانان نوشته مي‌شوند، نه پديده ای ناگهاني، بلكه همچون هر مقوله ی فرهنگي ديگری، پيامد حركتي پيوسته و زمانمند بود..

نگاهي تاريخي به این مقوله نخست اين پرسش را مطرح می سازد كه در تاريخ مطبوعات ايران نخستین ‌بار در كجا و چه گونه به كودكان اشاره شده است؟ گام بعدي جست‌وجوي مطالب درباره كودكان، و گام ‌ها ي بعد از آن نیز جست‌وجوي نشريات درباره كودكان و نوجوانان و مسايل آنان (همچون تعليم و تربيت) و نشرياتي است كه در اماكن منسوب و مربوط به كودكان و نوجوانان (مانند مدارس و آموزشگاه‌ها) انتشار يافته است.

پيش‌شماره ی نخستین نشريه ی ايراني كه امروز با نام "كاغذ اخبار" (Newspaper ) از آن ياد مي‌كنيم و در سال ١٢۵٢ قمري، در دوران سلطنت محمدشاه قاجار منتشر شده است، اشاره‌اي كوتاه به كودكان دارد. در این نشریه در کنار اقدامات شاهنشاه آمده است كه پس از كشتار و سركوبي طايفه تركمن گوگلان و يموت، زنان و اطفال آنان به اجبار به دارالخلافه (تهران) كوچانده شده‌اند. "كاغذ اخبار" دست کم سه سال به صورت ماهانه منتشر شده است. اما شماره‌ها و نوشته‌هاي بسيار محدود و پراكنده‌اي از آن باقي مانده است كه در آن ها مي‌توان مطلبي درباره ی شاه زاده ی نوجوان ویليم (ويليام) چهارم در«دارالملك لندن» و خبري درباره ی «مدرسه بزرگ پترزبورگ كه جوانان را علم معدن مي‌آموزند» يافت. (گفتني است که نزدیک به شصت سال پیش از چاپ نخستین مطبوعات ايراني و هم‌عصر با زنديان، چاپ مطالب فارسي در روزنامه‌هاي هند و سپس انتشار روزنامه‌هاي تمام فارسي در آن كشور آغاز شده بود و در آن نشريات نيز گهگاه اشاراتي به كودكان يافت مي‌شود. مانند خبر تجاوز يك تاجر انگليسي به يك دختر هندو كه در "سلطان‌الاخبار" آمده است. يا آگهي استخدام معلم عربي و فارسي در يك مدرسه ی انگليسي كه در "جام جهان‌نما" آمده است و يا خبر جشن تولد يك كودك درباري در "سراج‌الاخبار" و شعري كه اسدالله خان غالب، شاعر مشهور آن زمان به اين مناسبت سروده بوده است).

توجه جدي و دايمي به اخبار مربوط به كودكان و نوجوانان را مي‌توان در روزنامه‌ "وقايع اتفاقيه" دومين نشريه فارسي  ايران يافت که در سال سوم سلطنت ناصرالدین شاه به دستور میرزا تقی خان امیر کبیر و نحت نظر خود او دایر گردید. اين نشريه از جمله به طور ثابت و مستمر اخبار مدرسه ی دارالفنون (كه دانش‌آموزان آن نوجوان بوده‌اند)، اخبار بيماري‌هاي اطفال و آبله‌كوبي آنان، اخبار مربوط به كودكان خارجي،‌ اخبار مربوط به حوادث كودكان، كودكان بزهكار و حتا اخبار و آگهي‌هاي كتاب كودك را درج مي‌كرد.
از نشان رسمي كشور ايران (شير و خورشيد) كه بگذريم، نخستین تصوير مطبوعات ايران مربوط به كودكان است. در شماره ٤۷١ روزنامه ی وقايع اتفاقيه (كه در آن شماره با نام "وقايع" منتشر شده بود) مورخ ٢٨ محرم ١٢۷۷ق، تصويري از جان به سلامت بردن معجزه‌آساي يك كودك در مجلس تعزيه ترسيم شده است. در سال ١٢٨٨ ق در سي و دومين شماره ی روزنامه "ايران" (به مدیریت محمد حسن خان صنیع الدوله، اعتمادالسلطنه) براي نخستین ‌بار تصوير دو دختربچه در لوگوي روزنامه در كنار شيروخورشيد رسم شد. در شماره ی ٤۵ روزنامه "علمي" كه در سال ١٢٩۵قمري  به مدیریت محمد حسن خان صنیع الدوله، اعتمادالسلطنه منتشر شد نيز براي نخستین ‌بار تصوير مستقل يك كودك (دختري در حال تاب‌بازي) به چاپ رسيد.

  نكته ی قابل توجه ديگر اين كه نخستین دستور رسمي مميزي در ايران با توجيه حفظ سلامت اخلاقي كودكان صادر شده است. در اين فرمان كه در رجب سال ١٢٨٠ از سوي ناصرالدين شاه خطاب به صنيع الملك (برادر كمال‌الملك) صادر شده بود، درباره ی مطالبي كه «گوشزد اطفال» مي‌شود اظهار نگراني شده و آمده است: «خاصه اطفال كه از مبادي احوال به خواندن اين حكايات نامربوط مي‌شدند و اين روايات منطبعه غيرمستحسنه در جبلت ايشان كالنقشي في الحجر مركوز... مي‌گرديد و... در گردآب هواجس نفساني و وسواس شيطاني غوطه‌ور مي‌گشتند... »

 

نخستین نشريه در ايران كه در يك مكان آموزشي منتشر شد،‌ دومين نشريه ايران و اولين نشريه غيرفارسي ايران با نام "زاهر يرادي باهرا" بود كه سال ١٢٦۵ قمري در اروميه به زبان و خط آسوري توسط مدير و معلمان مدرسه ی آمريكايي اروميه منتشر شد. جاستين پركينز، سردبير اين نشريه يك كشيش و ميسيونر پروتستان بود كه نخستین مدرسه مدرن ايران را در عهد محمدشاه قاجار در اروميه براي آسوريان بنيان گذاشت. "زاهر يرادي باهرا" داراي مطالب بسياري درباره ی مدرسه و تعليم و تربيت و همچنين استفاده دانش‌آموزان مدرسه آمريكايي بود

روزنامه ی "علميه دولت عِليه ايران" که در سال ١٢٨٠ق انتشار خود را آغاز كرده بود به سه زبان فارسی، عربی و فرانسه در مدرسه دارالفنون تهيه و منتشر مي‌شد. گرچه نمي‌توان آن را يك نشريه ی آموزشگاهي دانست.

 

نخستین مطالب درباره تعليم و تربيت و لزوم تربيت اطفال را ميرزا تقي خان كاشاني، معروف به "حكيم‌باشي ظل السلطان" در روزنامه ها ی "فارس" (١٢٨٩ق شيراز) و "فرهنگ" (١٢٩٦ق اصفهان) نوشت. بسياري از مطالب او در كتابي به نام «رساله در تربيت اطفال» گردآوري و منتشر شده است.
روزنامه ی « نظاميه علميه و ادبيه»، نخستین نشريه آموزشگاهي ايران به زبان فارسي است. اين روزنامه در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار و به دستور وی در سال ١٢٩۳ق در مدرسه ی نظامي "اتاماژور" در تهران انتشار يافت. اين نشريه براي نخستین بار زبان فارسي ساده و غيراديبانه را به كار برده كه دليل آن سن كم آموزش‌گيرندگان مدرسه و مخاطبان نشريه بوده است.


روزنامه ی "علمی" نیز در همان سال توسط محمد حسن خان صنیع الدوله، اعتمادالسلطنه منتشر شد و به اخبار آموزشگاهي توجه ويژه‌اي داشت. اين نشريه براي نخستین بار به چاپ نوشته‌هاي نويسندگان نوجوان و نوقلم مبادرت ورزيد. در همين نشريه براي نخستین بار در ابتداي مطلبي به مخاطب نوجوان آن تصريح شد:

 

«بنابراين رساله در علوم طبيعي كه بعضي مطالب مختصره هيات نيز ضميمه آن است به زبان اطفال از مصنفات حكماي فرانسه را ترجمه كرده در اين روزنامه مي‌انگارد كه به جهت عدم اطلاع نيز با اطفال هم‌حال‌اند. از نيل اين فوايد تمتعي نيكو و حظي درست حاصل نمايند. اين سبك تعليم و تعلم را فيلسوفان فرنگ محض تسهيل علم و رغبت اطفال به فهم حقايق و كشف مطالب اختراع كرده‌اند و ابتدا از بيان اصطلاحات علميه اجتناب نموده كه ذهن مبتديان مشوش نشود و روشي را پيش گرفته كه اطفال را مايل به سوال مي‌نمايد و جوابي به ايشان مي‌دهند كه موجب بصيرت و استيناس (انس گرفتن) ايشان به مطالب علمي مي‌شوند. پس از آنكه انسي گرفتند و وسعيت در خيال ايشان پيدا شد آن وقت به ايراد اصطلاحات مي‌پردازند و اين رساله سوال و جواب دو نفر شاگرد و يك نفر معلم است و چون مترجم آن ميرزا كاظم معلم علوم طبيعي و شيمي است كه در مدرسه مباركه دارالفنون به تعلم و تعليم متعلمين مشغول است، سوال را از قول احمد و محمود پسرهاي مشاراليه مي‌نماييم و جواب را از قول خود مشاراليه و در هر نمره از اين روزنامه فقراتي را به قدر گنجايش از مطالب دو علم مسطور درج مي‌نماييم. انشاءالله صحبت ساده طبيعي و هيات به زبان اطفال...» (روزنامه علمي. ش۳. دوشنبه ١٤ محرم ١٢٩٤ق).


روزنامه ی "دانش"، به طور رسمی ارگان مدرسه ی دارالفنون بود که توسط رییس این مدرسه علی قلی خان مخبرالدوله منتشر می شد. اين نشريه در سال ١٢٩٩ ق منتشر شد و «از احوال معلمين و متعلمين» سخن مي‌گفت. دانش نخستین نشريه ی ايران است كه آگهي‌هايش رايگان بود.
"ورقه ماه دارالفنون" تبريز، ‌مصداق كامل يك نشريه ی آموزشگاهي و نشريه داخلي يك مدرسه به شمار مي‌آيد. اين دارالفنون شامل مدارس ابتدايي و متوسطه بود. ورقه ماه دارالفنون تبريز در سال ١۳١١ ق منتشر شد و در هر شماره ی آن حديثي درباره فضيلت علم‌آموزي درج مي‌شد. سردبير اين نشريه ايرج ميرزا بود كه با امضای "صدرالشعرا" نشريه را تهيه مي‌كرد. اين نشريه «براي هشياري ابناء وطن» منتشر مي‌شد و تمام مطالب آن را اخبار داخلي مدرسه تشكيل مي‌داد. در شماره ی سوم اين نشريه مي‌خوانيم:
  «هر كسي از مطالب علميه و نكات ذوقيه كه اسباب مزيد شوق شاگردان مدرسه و مايه حصول بصيرت و استفاده باشد و بخواهد كه نشر كند و براي مدير اين ورقه مظفريه بفرستد با كمال امتنان پذيرفته خواهد شد و به تصديق رييس به حليه طبع خواهد رسيد» .


اين نشريه به‌عنوان نخستین نشريه ی خاص دانش‌آموزان در ايران تنها چهار شماره منتشر شد.
نشريه ی "ناصري" تبريز توسط ميرزا محمد نديم‌باشي (نديم مخصوص مظفرالدين ميرزا وليعهد) منتشر مي‌شد. انتشار اين نشريه از سال ١۳١١ قمري آغاز شد و محل انتشار آن مدرسه "مباركه مظفريه" تبريز بود. "ناصري" نخستین نشريه ی ايران است كه براي مدارس به طور رسمي تخفيف قايل شد: «از مدارس و مكاتب نصف قيمت مطالبه مي‌شود» در اين نشريه اخبار آموزشي و اخبار كتاب‌هاي كودکان و نوجوانان نیز درج مي‌شد.

در دوره ی مظفرالدين شاه،‌ تعداد نشريات دانش‌آموزي و آموزشگاهي فزوني گرفت. "تربيت" كه نخستین نشريه ی خصوصي و نخستین نشريه ی هفتگی ايران بود، در سال ١۳١٤ق توسط منشی و شاعر درباری ميرزا محمدحسين فروغي اصفهاني (ذکاء الملک) آغاز به انتشار کرد و مملو از اخبارمداري و تعليم و تربيت و مقالاتي به قلم محمد علی خان فروغی فرزند مدیر روزنامه بود به طور جدي درباره ادبيات كودك و خواندني‌هاي كودك صحبت مي‌كرد. اين نشريه در بسياري از مدارس به‌عنوان متن درسي و كمك‌درسي خوانده مي‌شد.

روزنامه های الحديد ( ١۳١۵، در تبریز، به قلم سید حسن خان که پس از انقلاب مشروطه  ناشر روزنامه ی عدالت بود)، پايلاك گاتيزاك (١۳١۵، تبريز، به زبان ارمني)، ادب (١۳١٦، تبريز، توسط ادیب الممالک فراهانی به نظارت و خرج مدرسه ی لقمانیه )، كمال (١۳١۷، تبريز، توسط میرزا حسین خان طبیب زاده مدیر مدرسه ی کمال )، فلاحت مظفري (١۳١٨، تهران)، معرفت (١۳١٩، تبريز)، نوروز (١۳٢٠، تهران)، مكتب (١۳٢۳، تهران،‌ توسط ميرزا حسن رشديه)، نشريات آموزشگاهي ايران در دوره ی مظفري بودند. پايلاك گاتيزاك، كمال، نوروز به طور عمده براي استفاده ی دانش‌آموزان تهيه و منتشر مي‌شدند.

نشريه ی "معارف" كه در سال ١۳١٦ق در تهران منتشر شد، ‌ارگان "انجمن معارف" و به طور صددرصد نشريه‌اي درباره كودكان و تعليم و تربيت بود. "ادب " نیز كه توسط اديب‌الممالك فراهاني نوشته مي‌شد در ادامه ی انتشار خود در مشهد و تهران، به طور جدي به مسايل كودكان و حقوق آنان توجه مي‌كرد و سعي در جذب مخاطبان نوجوان داشت. مطالب "كمال"،‌ بخشي درباره ی دانش‌آموزان، برخي براي ايشان و خطاب به آنان و بخشي هم نوشته آنان بود. "نوروز" هم تركيبي از مطالب درباره ی و براي دانش‌آموزان بود، بخش عمده‌اي از خوانندگان "دعوه‌أالحق" (١۳٢١ ق، تهران)‌ دانش‌آموزان بودند و در "حديد" (١۳٢۳، تبريز) بسياري از مطالب خطاب به دانش‌آموزان و براي ايشان بود.


برخي از اين نشريات مثل "دانش" و "ورقه ماه دارالفنون" تبريز رايگان بودند. برخي هم مثل ناصري،‌ ادب مشهد، ادب تهران، نوروز و دعوه الحق براي مدارس و دانش‌آموزان تخفيف رسمي قايل شده بودند.

 

منابع:

۱- علی رضا كرمانى ، طرح پژوهشى بررسى عوامل اجتماعى محيطى موثر بر ميزان توليد در ادبيات كودك و نوجوان در ايران  ۷٩ - ۱۳٦٠

۲ - محمد رنجبرى، تحولات نشر كتاب در دهه ی ۷۰ ، چاپ اول، خانه كتاب، ۱۳۸۰.

۳- علي رضا كرمانى، على اصغر سيدآبادى، بررسى وضعيت نشر كتاب در دهه ی ۷۰ ، مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگى.


۴ - سياست گزارى براى نشر كتاب هاى كودك و نوجوان در ايران، انجمن نويسندگان كودك و نوجوان، ۱۳۸۱.
۵ - محسن رضايى، نظام توزيع كتاب در ايران، ناشر مليكا، چاپ اول، ۱۳۸۱.


٦ - اعظم نورى، مجموعه ی قوانين و مقررات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى و سازمان هاى وابسته، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۵ .

 7-  خبرگزاری میراث فرهنگی

8- استاد هارون شفیقی

حقوق کودکان...
ما را در سایت حقوق کودکان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدجوادکیوان heghoghkoodakan بازدید : 205 تاريخ : سه شنبه 8 مرداد 1392 ساعت: 16:04